چند وقتی هست که میخام درباره خودم بنویسم ولی هی بالا پایینش میکنم از کجا و چطوری شروع کنم
نمیدونم تا بحال به دیوار بلند بن بست توی زندگیتون رسیدین یا نه.
ولی من الان دقیقا ته این بن بست سهمگین هستم.
نمیدونم چطور شد که به این وضع دچار شدم منی که یکروزی الگوی خیلیها بودم توی کار و پشتکار و موفقیت. ته اعتماد به سقف بودم به گفته همه کسانی که میشناختنم، ولی الان جایی هستم که افسرده شدم بی انگیزه شدم و رمقی و دلخوشی برای انجام هیچ کاری توی زندگیم ندارم.
هدف دارم. برنامه واسه جبرانش دارم ولی پای عمل کردن که میفته کاهلی و بی انگیزگی توانمو میگیره. اتفاقات چند سال گذشته چنان اعتماد به نفسم رو ازم گرفته که جرات نمیکنم هییچ اقدامی بکنم.
از خودم ناراضی ام و دیگه دوست ندارم اینطوری باشم. دیروز یکدوره اعتماد به نفس به نام «منِ جدید» شرکت کردم امروز فایلهاشو خوندم عالی بود و دقیقا داشت مشکل منو بیان میکرد و دلایلش و راهکارهاشو میگفت.
اولین تمرینش رو انجام دادم تا الان میخام ادامه بدم و برگردم به اووووج خودم روزهای طلایی. میخام تعهدی که این چند وقته کم رنگ شده بود رو دوباره داشته باشم به هر سختی.
تصمیم گرفتم عوض بشم تغییر کنم وبشم همون آدمی که الگوی خیلییییی از اطرافیانم بودم. نمیخام کم بیارم دیگه. سختیهایی که کشیدم توی این چند سال خیلی خیلی خیلی سنگین تر و سخت تر و کمر شکن تر از تمرینهای منِ جدید هستش.
تعهد تنها وظیفه و کلمه ای هستش که منو میتونه ازین وضعیت خلاص کنه. تعهد به خودم، آینده قشنگم منِ جدیدم و شخصیت جدیدی که قراره بهش تبدیل بشم
تعهد به کارهام و انجام تمرینهای این دوره منِ جدید تنها پل واسه گذر ازین وضعیتِ.