غروب شیرین جمعه 99/12/8
عصر جمعه
دقیقاً همون عصر و غروب دلگیر جمعه که همیشه همه آدمها ازش نالانن واسه من فرق داشت
یه خبر مسرت بخش نه نه خبر نبود یه مژده یه نوید یه چراغ روشن یه سوسوی کور در دور دست که خیلی بهش امیدوار شدم چراغی رو تو دلم روشن کرد که واقعا حالمو دگرگون کرد ازین رو به اون رو شدم توی این چند ساعتی که گذشته.
اصلاً منی که توی این چهار سال گذشته هیییچ چراغ روشن و هیچ امیدی به زندگی واسم نمونده بود با این نوید و این خبر خوب تمام درهای دنیا انگار به روی من باز شدن
انگیزه پیدا کردم امید پیدا کردم اصلاً هدفهام واسم روشنتر شدن و دلیل محکم تر واسه دستیابی شون پیدا کردم صد برابر بیشتر از قبل
غروب جمعه شیرینی بود فراموش نشدنی
پ. ن : از این غروب جمعه های شیرین واسه همه تون آرزو میکنم
پ. ن: این روز و این تاریخ در آخرین ماه سال بماند یادگار برای روز وصال این مژده شیرین
جمعه هشتم اسفند نود و نه
تبریک:)
تا باشه از این چراغا:)